سپس روایتها و داستانها را به کتابها باز کردم و در کتاب رزها قرمزن، به زنان و بانوان عزیز کمک کردم تا در میان فشارهای روحی و روانی اعم از جدایی، طلاق یا از دست دادن، صلح را به قلب خود بکشانند.
در چهارمین کتاب به سراغ ادبیات داستانی رفتم و رمان بسیار زیبای ساتـیا را خلق کردم. رمان عاشقانه راز گونهای که هیچ بخش و ورق آن برای خواننده قابل پیشبینی نیست و شما را با عشقی حقیقی مواجه میکند. از آنجا که در آن زمان در کشور هند اقامت داشتم، شما را با حال و هوای این کشور اعجاب آور و زیبا به همراه فرهنگ و آداب و رسوم مردم هند، آشنا کردم. این رمان با استقبال بسیاری روبرو شد.